«ماموستا» پایگاه اطلاع رسانی دفتر امام جمعه پاوه
«ماموستا» پایگاه اطلاع رسانی دفتر امام جمعه پاوه

روز سه شنبه مورخ 15/ بهمن /1392در ادامه کلاسهای هفتگی ماموستا ملا قادر قادری در مسجد قباء پاوه درس دویست و چهل و هفتم تفسیر قرآن کریم (درس هفتم تفسیر سوره مبارکه یوسف) با موضوع آیات 80 الي 95 ارائه شد.

در ادامه ، درس مذکور جهت استفاده دوستداران و علاقمندان كلام الهي درج شده است.


کــلاس تفسیـــر قــرآن کــــریـم توسط حاج ماموستا ملا قــادر قــــادري

درس دویست و چهل و هفتم

درس هفتم سوره مبارکه یوسف آیات 80 الی 95

** موضوع درس **

ادامه حیات حضرت یوسف(ع) و سرگذشت خانواده یعقوب (علیهما السلام)

* ترجـــمه آيـــات *

فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِيًّا ۖ قَالَ كَبِيرُهُمْ أَلَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ أَبَاكُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَيْكُمْ مَوْثِقًا مِنَ اللَّهِ وَمِنْ قَبْلُ مَا فَرَّطْتُمْ فِي يُوسُفَ ۖ فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّىٰ يَأْذَنَ لِي أَبِي أَوْ يَحْكُمَ اللَّهُ لِي ۖ وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ﴿80﴾

زمانیکه از آزادی بنیامین ( با توجه به برخورد عزیز مصر) مأیوس و نومید شدند دور هم جمع شدند و شروع به صحبت و مشورت کردند برادر بزرگتر به آنها گفت: مگر پدرتان از شما پیمان و تعهد مورد وثوق نگرفت مثل تعهدی که درباره یوسف از ما گرفت و به پیمان عمل نکردیم و در برابر پدر تقصیر کردیم من هرگز از مصر خارج نخواهم شد مگر با اذن و اجازه پدرم یا اینکه خدا فَرَجی برساند که او بهترین فریاد رس است.

ارْجِعُوا إِلَىٰ أَبِيكُمْ فَقُولُوا يَا أَبَانَا إِنَّ ابْنَكَ سَرَقَ وَمَا شَهِدْنَا إِلَّا بِمَا عَلِمْنَا وَمَا كُنَّا لِلْغَيْبِ حَافِظِينَ﴿81﴾

(برادر بزرگ به بقیه گفت): به کنعان و نزد پدر مراجعت و به وی اعلام کنید و بگوید ای پدر پسرت بنیامین مرتکب جرم سرقت شد ظاهراً ما هم موضوع را شاهد بودیم و تا این حدّ اطلاع و آگاهی داریم و از اخبار غیب و پشت پرده اطلاع نداریم.

وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيهَا وَالْعِيرَ الَّتِي أَقْبَلْنَا فِيهَا ۖ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ﴿82﴾

( و اگر به گفته ما باور ندارید) بفرستید و از اهالی مصر و محل وقوع حادثه و کاروان همراه ما تحقیق کنید ما در گفتارمان صادق و راستگو هستیم.

قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا ۖ فَصَبْرٌ جَمِيلٌ ۖ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ﴿83﴾

(پسران یعقوب به کنعان رسیدند و پدر را از ماجرا باخبر کردند) یعقوب (ع) گفت: واقعیت چیز دیگری است شما گرفتار نفس اماره بالسوء خود شده اید. پس من جز صبر جمیل راه دیگری را نمی بینم امیدوارم خداوند چشمانم را به همه آنها روشن و به دیدار آنها شاد شوم . خداوند به حال من آگاه و در آنچه انجام می دهید حکیم است .

وَتَوَلَّىٰ عَنْهُمْ وَقَالَ يَا أَسَفَىٰ عَلَىٰ يُوسُفَ وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ﴿84﴾

یعقوب به پسرانش پشت کرد و محل را ترک نمود و گفت: آه یوسف و ازآه یوسف و حسرت و مصائبی که مهمان او شده بود زیاد گریه کرد تا جاییکه چشمانش دچار سفیدی گردیدولی خشم خود را فرو می برد.

قَالُوا تَاللَّهِ تَفْتَأُ تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّىٰ تَكُونَ حَرَضًا أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ﴿85﴾

پسران یعقوب گفتند: به خدا شما با یوسف یوسفتان خود را مریض و گرفتار و هلاک می کنید.

قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴿86﴾

یعقوب گفت: من درد و غم و ناراحتی خود را فقط به خدا واگذار و در حضور خدا ابراز میکنم من از رحمت و لطف و کرم الهی چیزهایی میدانم که شما از آن بی خبرید.

يَا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ﴿87﴾

آنگاه یعقوب پسران را مخاطب قرار داد و گفت: ای پسران من به مصر برگردید از حال یوسف و برادرش جویا شویدو از لطف و فَرَج و رحم خداوند مأیوس نشوید زیرا غیر از کافران کسی از رحم و کرم الهی مأیوس نیست .

فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَيْهِ قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا ۖ إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ﴿88﴾

پسران یعقوب به مصر برگشتند و به عزیز مصر(یوسف) مراجعت کردند و وضعیت خانوادگی و مشکلات حاکم بر اهل و بیت خود را بیان کردند و گفتند: خیلی گرفتاریم اموال کمی همراه داریم با جوانمردی خود ، غلّه و کالای لازم را به ما تحویل فرما خداوند به نیکوکاران و جوانمردان پاداش خواهد داد.

قَالَ هَلْ عَلِمْتُمْ مَا فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جَاهِلُونَ﴿89﴾

یوسف پرده صبر را پاره کرد و خطاب به فرزندان یعقوب و برادران خود گفت: یادتان هست چه بلایی بر سر یوسف و برادرش آوردید شما افراد جاهلی بودید.

قَالُوا أَإِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ ۖ قَالَ أَنَا يُوسُفُ وَهَٰذَا أَخِي ۖ قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا ۖ إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَيَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ﴿90﴾

به قسمتی از خط و نقشه آنها اشاره کرد برادران یوسف با شرمندگی و به دقت به سیمای یوسف نگاه کردند و گفتند: تو یوسف هستید گفت: بله من یوسفم و این بنیامین برادرم خداوند برما منت نهاد و این عمل، نتیجه تقوا و صبر ما بود و هر کس اهل تقوا و صبر باشد خداوند حقش را ضایع نخواهد کرد.

قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنَا وَإِنْ كُنَّا لَخَاطِئِينَ﴿91﴾

گفتند: به خدا قسم خداوند شما را بر ما پیروز گردانید شما صادق و ما خطاکار ، شما به نتیجه تقوا و صبرت رسیدید و ما به گناه خود معترفیم.

قَالَ لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ ۖ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ ۖ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ﴿92﴾

یوسف فرمود: هرچه کردید از این لحظه آزاد هستید و بر شما ملامتی نیست خداوند در برابر اشتباهتان شما را ببخشد او خداوندی است که از همه با رحم تر است.

اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَٰذَا فَأَلْقُوهُ عَلَىٰ وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ﴿93﴾

بیایید این پیراهن مرا ببرید و به صورت پدرم بمالید به اذن خدا چشمانش بینا میشوند و بعداز اینکار همگی نزد من آیید

وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ ۖ لَوْلَا أَنْ تُفَنِّدُونِ﴿94﴾

زمانی که کاروان از مصر حرکت کرد تا پیراهن را بر روی چشمان پدر بگذارند یعقوب گفت: اگر بی عقل و سفیهم قلمداد نکنید از دور بوی یوسف به مشامم می رسد.

قَالُوا تَاللَّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلَالِكَ الْقَدِيمِ ﴿95﴾

حاضرین گفتند: به خدا شما در همان اشتباه و گمراهی سابق هستید عقلانیت و فکرت را از دست داده اید دیگر بس باشد یوسف یوسف.

** توضيــح آیـــات درس **

در درس قبل گفتیم با یک تاکتیک خاصی بنیامین در مصر ماندگار شد و 9 نفر از برادران یوسف به کنعان برگشتند و نزد پدر رفتند. یعقوب زمانیکه بنیامین را در بین فرزندان ندید بسیار ناراحت شــدگویی پاره ای از جگرش را جدا کرده بودند. غیر از «شمعون» برادر بزرگ آنها که در مصر مانده بود بقیه پسران یعقوب به صورت هماهنگ ، ماجرای اسارت بنیامین را برای پدر بیان نمودند ،گزارش آنان یعقوب را قانع نکرد و از آنان ناراحت و از جلسه آنها خارج شد و گفت : دیروز یوسف و امروز بنیامین را از من گرفتید از خداوند عاجزانه میخواهم مرا به آنان شاد کند و غیر از صبر چاره ای ندارم . بعد از این ماجرا خیلی آه و ناله کرد و از فراق یوسف و بنیامین چشمانش را از دست داد. مدتی نگذشت یعقوب ، پسرانش را احضار و به آنان گفت: به مصر برگردید و در خصوص یوسف و بنیامین جستجو کنید برادران یوسف زمانی نام یوسف را از پدر شنیدند با یک حالت اعتراض گفتند: « تَاللَّهِ تَفْتَأُ تَذْكُرُ يُوسُفَ »آیه 85 یوسف ( پدر قسم به خدا شما دست بردار از یوسف نیستید دیگر بس است بحث یوسف ، آه و صحبت از یوسف دارد شما را مریض و هلاک میکند ) حضرت یعقوب فرمود:« إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ » ( من درد و گرفتاری و شکوا و حزن خود را فقط به خدا ارجاع میدهم ) مدتی بعد و به دنبال توصیه یعقوب برادران یوسف به مصر آمدند و خدمت عزیز مصر(یوسف) رسیدند . یوسف آنها را کنار خود نشاند فرمود : به من نگاه کنید ، همه منتظر بودند مطلب عزیز مصر را بشنوند حضرت یوسف فرمود: به یاد دارید که شما با برادرتان یوسف چه کردید؟ ( واقعه انداختن خود در چاه را بیان کرد ) با شنیدن نام یوسف و چاه و کاروان ، برادرانِ یوسف خود را جمع و جور کردند و با دقت به حرفهای وی گوش دادند ، یکدفعه یوسف را شناختند اشک خجلت از چشمان آنها و اشک شادی از چشمان یوسف سرازیر شد.

حضرت یوسف فرمود: من یوسف هستم. برادرانش ، از روی شرم سر خود را پایین آوردند و حضرت یوسف فرمود: آزاد باشید خدا شماها را ببخشد. سپس یوسف پیراهن خود را به برادرانش داد و گفت: این پیراهن را به کنعان ببرید و به صورت یعقوب بمالید به اذن خداوند بینایی خود را باز خواهد یافت و آنگاه همه شما به مصر بازگردید. هنوز کاروان فرزندان یعقوب به کنعان نرسیده بود یعقوب فرمود: شاید مرا به بی فکری و بی آگاهی متهم کنید ولی قبول کنید بوی یوسف به مشامم میرسد افراد حاضر در کنار یعقوب گفتند: ای یعقوب دیگر بس است مطالب مُهمَل نگویید و بی ادبانه گفتند: هنوز منحرف و گمراهید.

**** نکــات و نتــایــج درس ****

1- خداوند متعال از نظر استعداد ، توان ، تصمیم و اراده ، افراد جامعه را متفاوت خلق کرده است و در قرآن کریم آمده است : « وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا »آیه 14 سوره نوح (ما شماها را متفاوت خلق کرده ایم) پس به نص آیات، افراد جامعه از حیث احساس مسئولیت خیلی با هم فاصله دارند برای نمونه بعد از توقیف بنیامین ، بقیه پسران یعقوب که 10 نفر بودند دور هم جمع شدند برادر بزرگتر آنها به نام روبین یا شمعون گفت: شرم میکنم بنیامین اسیر باشد و من به کنعان برگردم ایشان در مصر تحصّن کرد و بقیه(9 نفر) دیگر به کنعان برگشتند. پیام این اقدام این است انسان مومن باید در هر جریان و قضایایی خود را مسئول بداند.

2- حضرت یوسف(ع) پرسیدکدامیک از شماها پیراهن خون آلود مرا نزد پدرم بردید؟ یکی از آنان به نام یهودا گفت: من بودم. یوسف فرمود: این پیراهن شفابخش را بگیر و شما نزد پدر ببر تا سیئات شما با این حسنات جبران شود. پیام این قصّه حکمت و درایت یوسف را نشان میدهد.

3- بزرگان و مردان خدا در وقت پیروزی ، ایثار و گذشت را به نشانه شکرانه به مردم نشان میدهند. حضرت یوسف زمانی دید برادرانش نادم و پشیمان هستند و در برابر برادرشان خجلت و عجز نشان دادند، فرمود: « لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ »( امروز روز سرزنش نیست آزاد باشید) و به شکرانه توفیق خود برادرانش را بخشید.

4- یک نکته قابل یادآوری است ؛ در روز فتح مکه پیامبر بزرگوار ما (ص) خطاب به قریش فرمود: « مَا تَظُنُّونَ يا مَعشَر قُرَيشٍ » ( در مورد من چگونه فکر میکنید ای قریشیان؟) « قالوا : خيراً ، أخٌ كريمٌ وَابنُ أخٍ كَريمٍ » (گفتند: با چشم خیر و عفو و بزرگواری به شما مینگریم ) حضرت(ص) فرمود: و امروز من هم مانند برادرم یوسف که در برابر برادرانش فرمود : « لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ » میگویم« لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ ، إِذهَبوا فأَنتُمُ الطُّلَقاء»( علی رغم آن همه مصیبتی که برای من و اصحابم فراهم کردید به شکرانه این توفیق آزاد باشید) در این مطالب پیام مهمی نهفته است که باید ما هم از آن درس و عبرت بگیریم.

5- یک سوال اینجا مطرح است: چگونه حضرت یعقوب(ع) در چاه کنعان که درچند کیلومتری منزلش بود از یوسف خبر نداشت ولی از مرز مصر بوی پیراهن یوسف را احساس میکرد؟ شیخ سعدی (علیه الرحمه) هم این سوال را مطرح کرده و هم به آن جواب داده است.

زمصرش بــوی پیراهــــــن شنیدی چرا در چـــاه کنعـــــانش ندیدی؟

بگفت : احـوال ما برق جهان است گهی پیـــدا ، دیگر دَم نهــان است

گهـی بر طـــــارم اعلی نشینــــــم گهـی تا پشت پـــای خود نبینــــم

« وصلي الله تعالي علي سيدنا محمد و علي آله و اصحابه و من دعا بدعوته الي يوم الدين »

این مطلب را به اشتراک بگذارید

Submit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

نوشتن دیدگاه

• از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
• لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
• نظرات شما پس از بررسی و بازبینی توسط گروه مدیریت برای نمایش در سایت منتشر خواهد شد.
• در صورتی که نظر شما نیاز به پاسخ دارد، پاسخ خود را در ذیل همان موضوع دنبال فرمایید.
• از نوشتن دیدگاهایتان با حروف فینگلیش جدا" خودداری کنید .
تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید


اطلاعات تماس با دفتر

استان کرمانشاه ، شهرستان پاوه ، خیابان امام محمد غزالی، دفتر امام جمعه پاوه

شبکه های اجتماعی

Template Design:Dima Group