درس سي و سوم ...... استعانت ، استغاثه ، ندا و طلب شفا از غیر خدا

روز سه‌شنبه مورخ 1/ اسفند /1391 در ادامه کلاسهای هفتگی ماموستا ملا قادر قادری در مسجد قباء پاوه درس دویست و يازدهم  از سلسله درسهاي تاريخ ،‌سيره ، قصص ، وصايا و عقيده  (درس سي و سوم عقايد اسلامي « استعانت ، استغاثه ، ندا و طلب شفا از غیر خدا  » ) ارائه شد.

در ادامه ، درس مذکور جهت استفاده دوستداران و علاقمندان مباحث ديني درج شده است .

 

 

مجموعه درسهای ارائه شده پیرامون عقايد اسلامي

توســـط حــاج ماموستا ملا قادر قادري

درس دويست و يازدهم از كلاسهاي هفتگي مسجد قباء‌ پاوه

درس سي‌ و سوم « عقايد اسلامي »

*************

* موضوع درس *

استعانت ، استغاثه ، ندا و طلب شفا از غیر خدا

 

قبل از شروع به اصل موضوع    به صورت اختصار به معنی لغوی این کلمات اشاره میکنم شاید در فهم معنای آنها کمکی کرده باشیم.

1- استعانت ، در لغت به معنی درخواست و طلب کمک و مساعدت است .2- استغاثه، به معنی درخواست کمک و مساعدت فوری است 3- ندا ، به معنی صدا کردن و  صدا زدن است چه نزدیک باشد و چه دور. 4- دعا ،  به معنی درخواست به جهت رفع مشکل و شفا و توفیق است .  

با توجه به نص آیات قرآن کریم از جمله آیه « إِيَّاكَ   نَسْتَعِينُ  » (فقط استعانت را از تو می طلبیم) و آیه «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ » ( مرا بخوانید به شما جواب خواهم داد ) تمامی مسلمانان ، استعانت و استغاثه و درخواست شفای مریض و رفع حاجت و طلب نجات را خاص خداوند متعال می دانند و همچنین تمامی مسلمانان اتفاق نظر دارند انسانها می توانند به جهت حل مشکلات دنیوی و حل مسائل شخصی و خانوادگی و عمومی از افراد صاحب توان و صاحب اندیشه طلب استعانت و استغاثه و یاری نمایند . در قرآن کریم آمده است یکی از پیروان حضرت موسی (ع) برای نجات خود از دست یکی از مخالفین از حضرت موسی طلب غوث و استغاثه و نجات و کمک نمود « فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ » این دلیل روشنی است که انسان ها در حال حیات می توانند از یکدیگر کمک بگیرند و هیچ اشکال شرعی ندارد . آنچه امروز مورد اختلاف است و موضوع درس ماست درخواست و استعانت و استغاثه و پناه جویی و فریاد رسی و یاری خواستن و درخواست شفای مریض و طلب فرزند و غیره از غیر خدا و از افراد غیر زنده و متوفی است . مثلاً کسی خطاب به یک فرد متوفی  بگوید « یا فلان به من شفا بده ، یا فلان به من فرزند عطا کن ، یا فلان رزقم را افزون فرما» در این بخش بین علماء سلف و خلف ، اختلاف نظر جدی وجود دارد جمعی اظهار نظر کرده‌اند و کتاب های عدیده‌ای تالیف نموده و اعلام کرده‌اند استغاثه و استعانت و طلب شفا  و صحت از پیامبران و اولیاء دین و مشایخ عظام و علماء بزرگوار جایز است چون معتقدند این افراد مقربین خداوند هستند و درخواست و طلب منفعت از آنها غیر مستقیم ، طلب از خداوند متعال است و این بزرگان شخصاً و بدون اذن خداوند نافع و موثر نیستند و کار آنها و طلب از آنها نیز از ذات احدیت است و مشکلی در این خصوص نمی بینند . گروه دیگری به صورت قطع و جزم می گویند هر نوع فریاد و خواندن و استعانت و استغاثه از اموات در هر درجه و مقامی که باشند حتی از پیامبران  ممنوع و شرک است . اینک به مستندات هر دو گروه اشاره می کنم و در آخر مطلبی را به عنوان نتیجه نهائی به عرض می رسانم  :

1- موافقین که استعانت از پیامبران ، اولیاء و بزرگان دین را بعد از فوت جایز و مشروع می دانند ، جمع زیادی از علماء بزرگوار صوفیه و اهل عرفان و علماء میانه رو اهل سنت هستند ودر جهت اثبات ادعای خود دلائل زیادی ذکر کرده‌اند از جمله حدیثی است که حضرت آدم از روح پیامبر اسلام (ص) استمداد کرده است . پیامبر اسلام (ص) میفرماید : آدم اسم مرا دید « فرای اسمی فاخبره الله انه سید ولدک فلما غرهما الشیطان استشفعا باسمی الیه »  (آدم  و حواء بعد از اینکه نسبت به عمل خود تجدیدنظر کردند مرا شفیع خود قرار دادند) 

2- یکی دیگر از مستندات موافقین حدیثی است از پیامبر اسلام (ص) که میفرماید : «إِذا   أَعيَتكُمُ   الْأُمُورُ فَعَلَيْكُم   بِأَهْل الْقُبُور »  ( هنگامیکه از حل و فصل امور دنیویتان خسته و نا امید شدید به اهل قبور و فوت شدگان صاحب مقام مراجعت و از روح آنها طلب ياري کنید ) 

3- دلیل سوم آنها حدیث توسل است و میگویند پیامبر اسلام (ص) فرموده است « تَوَسَلوا بِجاهِی فَانَ جاهِی عِندَ الله عَظیم » ( به مقام و منزلت من توسل بجوئید بی شک مقام و منزلت من نزد خداوند بس عظیم است ) 

4- دلیل چهارم آنها آیه 35 سوره مائده است که خدای متعال می فرماید : « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ   اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ   إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ » . ( ای کسانیکه ایمان آورده‌ايد از عقاب خدا بترسید و در طلب وسیله‌ای باشید که شما را به خداوند  نزدیک کند ) 

و اما مخالفین که در راس آنها شیخ ابن تیمیه قرار گرفته است کلیه دلائل و مستندات گروه سابق را رد می کنند و احادیث مورد استناد را جرح و آیات مورد استناد را تاویل و گروه اول را اهل بدعت معرفی کرده‌اند و به آیه « إِيَّاكَ   نَسْتَعِينُ  »و آیه 107 سوره یونس « وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ » ( اگر از جانب خداوند دچار ضرر شوید هیچکس توان نجات شما را ندارد) و به دهها آیات دیگر  استناد کرده‌اند که مخاطب اکثر آیات مورد استناد بت پرستان دوران جاهلیت هستند معهذا معتقدند هر نوع استعانت و استغاثه مانند « یا غوث و یا ویس القرن و یا شیخ فلان » و امثال اینهــا را شــــرک و بـــدعت  میدانند .

بعد از ذکر نظر هر دو گروه نکاتی را در خصوص آگاهی ارواح و اقدام پیامبر بزرگوار و یاران وی  ذکر میکنم و سپس نتیجه درس به عرض میرسد .  

1-  قرآن کریم میفرماید : شهداء زنده‌اند فقط توان صحبت کردن و جواب دادن را ندارند « وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا  بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»

2- حسب سند مستند پیامبر بزرگوار اسلام (ص) روی جنازه حضرت حمزه مطالبی را بیان فرموده است از قبیل « یا حمزه یا اسدالله و یا اسد رسول الله و یا فاعل الخیرات و یا ..... و یا ..... » . ( ای حمزه ای شیر خدا و ای شیر رسول خدا و ای عامل به خیر و ای ..... )

3- بعد از خاتمه جنگ بدر ، جنازه کشته شدگان جمعی از سران کفر مانند : ابوجهل و عتبه و غیره را به دستور پیامبر اسلام در گودالی انداختند و سپس پیامبر اسلام  خطاب به آنان فرمود : « يَا عمربن هشام و يَا عتبه و يَا .....  إِنَّا   قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا   فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَكُمْ رَبُّكُمْ حَقًّا     » ( ای عمر پسر هشام ، ای عتبه و ای ..... ما به وعده پروردگارمان رسیدیم و حمداً لله پیروز شدیم آیا شما به وعده بتهای فاقد عقل و شعور رسیدید ؟ )

4- در حدیثی که امام نووی (ره) آنرا در کتاب ریاض الصالحین آورده و صحت آن را تایید کرده است ، پیامبر اسلام (ص) فرموده است « مَا مِنْ أَحَدٍ یُسَلِّمُ عَلَیَّ إِلَّا رَدَّ اللَّهُ عَلی رُوحِی   حَتَّى   أَرُدَّ عَلَیْهِ السَّلَامَ » ( هرکس بر من سلام و صلوات بفرستد خداوند به روح  من اطلاع می دهد  و من هم جواب سلام را میدهم )

5 – در حدیث دیگری که امام بخاری و مسلم آن را روایت کــرده­اند پیـــامبر اسلام (ص) میفرمایــــد : « إِنَّ الْمَيِّتَ إِذَا وُضِعَ فِي قَبْرِهِ إِنَّهُ يَسْمَعُ خَفْقَ نِعَالِهِمْ » ( هرزمانی جنازه‌اي در قبر گذاشته شود و افراد محل را ترک کنند ، متوفی صدای کفش های مردم را می شنود ) .

6 – امام مسلم و سایر بزرگان دین آورده­اند : « کان النبی(ص) اذا ذهب الی المقابر (کالبقیع) یقول السَّلامُ عَلَيْکُمْ أهْلَ الدِّيارِ مِنَ   الْمُؤْمِنينَ   وَالْمُسْلِمِينَ وَإنَّا اِنْ شاءاللَّهُ بِکُمْ لاحِقونَ، أسْئَلُ اللَّه الْعافِيةَ لَنا وَلَکُمْ » ( پیامبر بزرگوار اسلام (ص) هر گاه به قبرستانی از جمله بقیع مراجعت میکرد به اموات سلام میکرد و میفرمود : به یاری حق ما هم به شما ملحق خواهیم شد برای خود و شماها عفو یزدان را خواهانم .) 

7 – در حیات حضرت علی(ع) آمده است زمانی که از جنگ صفین برگشت اول به قبرستان کوفه رفت و خطاب به اموات قبرستان کوفه فرمود : « ای ساکنین قبرستان بدانید بعد از شما اموالتان تقسیم ، زنانتان ازدواج کرده  و در خانه­های شما کسانی دیگر ساکن شده­اند »  سپس به حاضرین فرمود : « این افراد حرفهای ما را می شنوند ولی توان جواب دادن را ندارند و اگر توان می داشتند فقط یک جمله را میگفتند : تنها چیزی که در قبر و حشر میتواند مفید و موثر باشد زاد و توشه و عمل صالح است » . این موارد و موارد دیگر سند و مدرکی هستند که روح فوت شدگان آگاه و باخبرند و انسانها نه سنگ هستند و نه چوب و باید وظیفه همه ما این باشد از حریم قدرت الهی و مالکیت و تصرف خداوند متعال پاسداری نماییم و باید اذعان کنیم هیچ مخلوقی در مالکیت وتصرف آنچه مربوط به  خداوند واحدالاحد است  شریک نیست و نیازی به این همه حدت و شدت نیست . امام بخاری حدیثی را روایت کرده است به این عبارت « من صلی صلاتنا و استقبل قبلتنا و اکل ذبیحتنا فذالک المسلم الذی له ذمه الله » ( هرکس مانند ما نماز بخواند و اهل قبله و در توجه به قبله مثل ما عمل کند و از ذبیحه ما بخورد و سفره اش اسلامی باشد ما آن را مسلمان میدانیم و ذمه اش را به خداوند می سپاریم) « نحن امرنا ان نعمل بالظواهر و الله عالم بالسرائر » ( برای ما ظاهر ملاک است و قضاوت نسبت به باطن انسانها با خدای متعال است ) لذا باید خیلی هشیار باشیم و حداقل مردان مقرب خداوند را بت تلقی نکنیم و سهل و آسان نسبت کفر را به دیگران ندهیم .                                                         

 

** نکات و نتایج درس ** 

1- خداوند متعال در زمان پیامبر اسلام (ص) تفسیر قرآن کریم را در انحصار رسول الله قرار داده بود و در آیه 44 سوره نحل میفرماید : «وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ »(ما قرآن را بر شما نازل کرده‌ایم) تا آن را برای مردم تفسیرکنید. در مدت حیات رسول خدا (ص) تمام گوش‌ها منتظر شنیدن تفسیر و تبیین و تشریح آیات آسمانی از جانب رسول خدا بودند و اصحاب و یاران رسول خدا هرگز اظهارنظر مستقل و شخصی نمیکردند .

 

2- بعد از رحلت رسول خدا (ص) به مصداق « العُلَماءَ وَرَثَةُ الأنبِياءِ »  علماء مسئولیت تبلیغ رسالت را به عهده گرفتند و یکی از این ماموریت‌ها ومسئولیت‌ها  تبیین ، تشریح و تفسیر آیات قرآن کریم و سنت رسول گرامی بود ولی هیچکدام از علماء نفرموده‌اند و ادعا نکرده‌اند تنها وی منحصراً حق تفسیر آیات را دارد و تنها تفسیر و استنباط وی پسند و تفسیر بقیه علماء مردود است . 

 

3- ما معتقدیم در تفسیر احکام اگر علماء بزرگوار و مجتهدین از احکام درست برداشت و استنباط کنند دو اجر دارند « اجر جهد » و « اجر اصابت » و اگر در استنباط و تفسیر دچار خطا شوند یک اجر دارند اجر جهد و کوشش و هر دو گروه را مصاب و ماجور میدانیم .

 

4- شاید افرادی بفرمایند : این مطالب مربوط به احکام فرعیه است و در اصول دین اصلاً اجتهاد جایز نیست تا موافق و مخالف ماجور باشند ؟  در جواب این دوستان عرض میکنم درست است در اصول اعتقادی اجتهاد جایز نیست ولی در بین علماء اسلام در امور اعتقادی بارها بین آنان اختلاف وجود داشته ولی هرگز یکدیگر را تکفیر نکرده‌اند . برای نمونه در علم کلام در موضوع رؤیت باریتعالی ، اشاعره معتقد به رویت خداوند در روز قیامت هستند و معتزله صددرصد آنرا نفی میکنند باز فیمابین علماء کلام اهل سنت مانند اختلاف فیمابین ابوالحسن اشعری بصری صاحب و رئیس مکتب اشاعــــــره و مقتدای پیروان شافعی و ابو منصور ماتریدی سمر قندی رئیس ماتریدی‌ها  و مقتدای فکری احناف که هر دو اهل سنت بوده‌اند در چند مسئله مهم اعتقادی چون قضاء و قدر و حقیقت ایمان و تفسیر آیات متشابهات و نبوت مردان و زنان ، با هم اختلاف نظر داشته‌اند معهذا یکدیگر را تکفیر نکرده‌اند .

 

5- چه اشکالی دارد جمعی از علماء به استعانت و استغاثه و بهره‌گیری از روح و برکات و توان بعضی از خواص معتقد باشند و جمعی آنرا نپذیرند و با هم اختلاف نظر داشته باشند ولی یکدیگر را تکفیر نکنند ؟ چه مانعی دارد همچنانکه در دنیا خداوند متعال به بعضی از افراد استعداد و توان فوق‌العاده‌ای داده است و نیاز بسیاری از بندگان خدا را در دنیا رفع میکنند بعد از مرگ هم به بعضی از خواص خود و به کسانی که از آنها راضی است به مصداق « وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ» و « إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى » از علم و توان خود ، توان و قدرتی به آنان عطا فرماید و مردم مسلمان از برکات آنان  بهره بگیرند به شرطی که نوع طلب و استعانت و استغاثه در ذات لا یزالی خداوند خدشه ایجاد نکند و افراد ضعیف در ردیف حق سبحان قرار نگیرند  و به حریم الهی تجاوز نشود و نحوه طلب و استعانت در حد شرع اسلام باشد پس سعی ما بر این باشد کسی را تکفیر نکنیم و در اداء کلمات از حدود شرع خارج نشویم و مخلصان جامعه را اهل بدعت قلمداد نکنیم و سعی ما دعوت به اصلاح افراد اشتباه کار  باشد و به خداوند توکل کنیم انشاءالله ماجور خواهیم بود .

 

« ربنا ایاک نعبد و ایاک نستعین * اهدنا الصراط المستقیم »

 « وصلی الله علی سيدنا محمد و آله و اصحابه اجمعین »

 

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید

Submit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn